آنگاه، به صد شوق، چو مرغان سبکبال،پر گیرم ازین بام و به سوی تو بیایم.
خورشید از آن دور ، از آن قله پر برف،
آغوش کند باز،
همه مهر ، همه ناز
سیمرغ طلایی پرو بالی ست که ــ چون من ــ از لانه برون آمده ، دارد سر پرواز .
پرواز به آنجا که نشاط است و امیدست،
پرواز به آنجا که سرود است و سرورست.
آنجا که من از روزن هر اختر شبگرد، چشمم به تماشا و تمنای تو باز است!
بگذار که – سرمست و غزل خوان – من و خورشید
بال بگشوده به سوی تو بیاییم.
فریدون مشیری
درباره این سایت